زویکا لاچمن
مجسمههای زویکا لاچمن Zvika Lachman
بخشی از نقد Robert C. Morgan مترجم: ژیلا مبصر
گوشههایی از معانی
احساسات زویکا لاچمن، به عنوان یک هنرمند، تصفیه شده، بیپیرایه، فشرده و رساست. او یک هنرمند متکی به نفس است. هنرمندی که احساس بشر بودن خود را در رابطه با دیگران به خوبی به صورت بسیار ظریف و ماهرانه برنامهریزی کرده و به شکل فرمهای بصری سهبعدی ارائه مینماید. ترجیح جنبههای عبادی مذهبی نسبت به احساسات بری او شور و هیجان بیشتری دارد. سلوک هنرمندانه او باعث میشود که این هنرمند توجه بیشتری به مواضع درونی انسانی داشته باشد تا به تخلیه توجهات شخصی.
برای او دیدن همه چیز است و از اینجاست که مجسمههای او آغاز میشود. دیدن یعنی دانستن و دانستن یعنی فهمیدن. دیدن با چشمهای خود و انتقال آن به قلب و مغز. چنانچه در گذشته درباره او گفته شده او قسمتی از سنتهاست. او قسمتی از سنت کلیمی است که شامل اشتیاق به تغییر شرایط زندگی به آزادی و مدار او خوشبختی مقدس و شروع آرزو برای مکان جدید است. این عقیده ه رومانتیک است نه بدبینانه. این خیالی است که بیشتر هموطنان او همیشه در سر داشته و دارند. اگر چه از 55 سال پیش به این طرف این دو کمی کم رنگ شده و شکل دیگری گرفته ولی پسمانده آن هنوز هم در زندگی و هم در هنر آنان دیده میشود. به هر حال این مجسمهها چه دارای یک استیل کلیمی باشند و چه نه مسئله ما نیست. کارهای لاچمن بخشی از یک سنت است که به صورت بسیار جدی بیان شده و علایم و مشخصات روحانی دارد. به طور کلی مجسمههای او اشتیاق او را برای نشان دادن و بیان فیگور انسان نشان میدهد که در آنها به جزئیات اشاره نشده و فقط بدن را نشان میدهد. به جای تمرکز بر روی بدن و جزئیات آن، بیشتر به فیگور و فرم تأکید دارد. ظاهر بدنی که او نشان میدهد به علت استفاده درست از مواد مختلف و سطح خشن و گاهی برنز خودنمایی بیشتری دارد. مجسمههای او چیزی میان بودن و نبودن است.
|