IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
مل کندریک

مل کندریک

دلبر شهباز

زمان امتداد یافته
مجسمه‌های متنوع و متفاوت، آثاری از «مل کندریک» است؛ قطعاتی پیچیده درهم که با ایجاد فضاهای مثبت و منفی تجربه‌ای جدید از فضا را ایجاد کرده‌اند. کندریک در اوایل دوران کاری اش، یعنی دهه 1970، علاقه زیادی به متصل کرد قطعات مختلفی از چوب داشت و در مواقعی بخش‌هایی از آن را نیز رنگ می‌کرد تا بتواند تأکید بیشتری بر نقاط بعضی از المان‌های موجود در کارش داشته باشد. ترکیب بندی آثارش در آن زمان بسیار به فضای منفی ارتباط داشت. هدف وی در پروسه ساخت آثارش، تنها نشان دادن و جذابیت بصری مجسمه نبود بلکه کندریک می‌کوشید تا فهم فیلسوفانه‌ای از ایجاد فرم‌ها را به بیننده منتقل کند. کندریک به نحوی بسیار پیچیده و در عین حال ظریف چوب را می‌تراشد تا بتواند اهمیت وجودی این این ماده را نشان دهد. همان طور که خود می‌گوید: «من از همان ابتدای کارم به این نتیجه رسیدم که یک شیء باید بتواند خود را تنها از طریق خودش تعریف کند؛ یعنی منبع تعریف یک شئ تنها خود شئ است!» این خصوصیت درونی اشیاء را می‌توان به نوعی این گونه توصیف کرد که اشیاء تصویری از خیال و تصورات را نشان می‌دهند. وی در مورد آثارش معتقد است که: «قطعات من، خود مدل‌هایی هستند برای نشان دادن روند افکار من؛ زمانی چنین دیدگاهی پیدا کردم که طراحی همزمان با ساخت مجسمه را قطع کردم. من می‌خواستم تقسیم‌هایی که در کارم، به کار می‌گیرم، واضح و گویا باشد.» زمانی که کندریک به طور جدی خود را پیش گرفت زمانی بود که مینی مالیسم در جهان، زبان خاص و رایج در مجسمه‌سازی بود.

او در اوایل دهه 1970 به نیویورک سفر کرد و از کالج ترینتی ( (Trinity فارغ‌التحصیل شد. مدتی را زیر یک اتاق شیروانی در همان جا گذراند که به گفته خودش شاید این اولین بار بود که به طور جدی چیزی را می‌ساخت و آن ساختن همین اتاق زیر شیروانی بود. گفت و شنودها و بحث‌هایی که در این مدت در مورد کارش می‌شد تبدیل به روشی شد که وی بتواند از این طریق هنر خود را بهتر خلق کند. روش کندریک بررسی کردن و کنکاش در مورد محدودیت‌ها و موزه‌های گوناگونی است که در ذهن و تصورات انسان‌ها وجود دارد.
کندریک اظهار می‌دارد که «من همیشه کارهای اولیه جان داد (Donjudd) را، زمانی که او هنوز در حال کشف راه‌هایی برای خلق آثارش بود، می‌پسندم؛ یعنی زمانی که جاد هنوز کاملاً زبان خاص آثارش را کشف نکرده بود، آثار کندریک در برخی موارد تاکیدهای خاصی دارد. در بخش‌هایی از چوب می‌توان نوعی خشونت را حس کرد که این نیز خود نوعی ارتباط با دیگر هنرمندان چون رابرت اسمیتسون (Robert Smithson)، اوا حس (Eva Hesse) از جهت مهارت آن‌ها با نحوه استفاده از مواد گوناگون را نشان می‌دهد. در برخی موارد سادگی مینی مالیسم یا حقیقت استفاده از مواد ساده که در هنر فقیر (Arte Povera) مشاهده می‌شود، در آثار کندریک نیز کاملاً به چشم می‌خورد؛ چنان چه کندریک خود می‌گوید: «انتزاع، ماهیتاً نوعی بیان تفسیری است در پاسخگویی به موضوعات خارجی.» دلیل قوی که می‌توان وی را یک مجسمه‌ساز منسجم دانست، شناخت پایه‌ای وی از دنیای اطرافش است که در کنار محدودیت‌های گوناگونی که وی در اثرش ایجاد می‌کند شناخت جامع دنیای بیرونی را به خوبی نشان می‌دهد. بنابراین منابع بیان آثار وی همیشه در خود اشیاء تعریف نمی‌شوند بلکه این خود تعریف کردن مجسمه‌های کندریک نتیجه آگاهی بسیار بالای وی از دنیای اطرافش است. کندریک بیان می‌کند «روند کاری در ایجاد اثر اهمیت زیادی دارد. درست مثل طراحی کردن که وقتی قسمتی از صفحه را پاک می‌کنیم هنوز آثاری از پاک شدن در آن باقی است که این خود تبدیل به بافتی جدید می‌شود. من نیز گاهی اوقات در برش چوب اشتباه می‌کنم، آن را تصحیح می‌کنم و همین اعمال قسمتی از پروسه کاری من می‌شود.» در کنار ارزشی که کندریک در مورد پروسه کاری خود بیان می‌کند. او قطعه‌ای را خلق می‌کند که به تنهایی در گوشه‌ای از اتاق معنایی خاص را القاء می‌کند. باید به این نکته توجه کرد که اثر سه‌بعدی در وحله اول باید بتواند دید خاصی را به مشاهده کننده القاء کند که در اثر کندریک این نوع دیدگاه به وجود می‌آید و مشاهده کننده به نکات ظریف کار، زیبایی‌شناسی تصویری و تکنولوژی خلق اثر واقف می‌شود. هنگامی که به آثار کندریک توجه می‌کنیم گاهی این نظریه مطرح می‌شود که هنر وی، هنری سنتی و تا حدی قراردادی می‌باشد در حالی که به جای لفظ فرمال یا قراردادی به قول خودش میتوان لفظ فیلسوفانه را در مورد توصیف اثرش به کار برد چون فرم‌هایی که وی خلق می‌کند فرم‌های انتزاعی هستند که به نوعی تصویری ذهنی برای بیننده ایجاد می‌کند و این در حالی است که هنرمندان معاصر فرم‌های قراردادی را رها کرده‌اند و مجسمه‌هایی خلق می‌کنند که تا حدی مبهم هستند و روند کاری و فکری هنرمند در اثرش مشخص نیست.
ابعاد آثار کندریک چندان بزرگ نیست. از نظر وی گاهی ابعاد بزرگ مفاهیم را پوشش می‌دهد و از ارزش آن کم می‌کند. همان طور که می‌دانیم اکنون بیشتر هنرمندان سعی بر آن دارند که ظاهر کار را نمایش دهند در حالی که کار کندریک در سال‌های 2004و 2005 بر این اساس بود که درون مجسمه را برش می‌داد و بیرون می‌آورد و به نوعی قسمت درونی مجسمه را نمایش می‌داد. نتیجه کارش این شد که کندریک درون اثر را به عنوان نمایی بیرونی نمایش داد. در برخی مکعب‌هایی که وی ساخته، درون مکعب کنده شده و به عنوان پای‌ای برای مجسمه قرار گرفته است. در این کارها نوعی سادگی و ابتداعی بودن در اثر وجود دارد. فرم‌های پایه‌ای، اندازه معمولی، استفاده از رنگ، استفاده از فضاهای مثبت و منفی همگی این موارد باعث شده که به کیفیت درونی اثر توجه بیشتری شود. این مکعب‌های کندریک به نوعی تشبیهی هستند از وضعیت درونی همه چیز که آن قدر تولید انرژی می‌کنند که می‌توانند خود پایه‌ای برای نگهداشتن وضعیت بیرونی اجسام باشند. در یکی از آثارش که «هجوم به چوب» نام دارد، کندریک از یک تکه چوب عظیم با ارتفاع 102 اینچ استفاده کرده که توسط گوه‌های چوبی از زیر و یک میله از اطراف حفظ شده است. او بخشی از درخت را بریده، قسمتی از آن را تکه تکه کرده، به رنگ مشکی در آورده و شیارهایی در بخش‌هایی از آن ایجاد کرده که توسط همان قسمت‌های بریده شده دوباره با تکه‌ای از چوب پر شده است. شکل ظاهری چوب به بدن یک زن بسیار شبیه است. در مورد چنین اثری که بسیار بزرگ است توجه به مرزهای مجسمه و اطراف آن بسیار کم می‌شود و برای جبران این مشکل، کندریک یک سری چوب‌های نازک و یک شکل را در شیارها قرار داده تا بتواند در برابر رنگ مشکی و حجم بزرگ کار، نوعی حس روشنایی و شفافیت ایجاد کند. کندریک معمولاً مجسمه‌های کوچک درست می‌کند ولی در مورد این کار باید گفت که عظمت کار، قدرت شیئی را بیشتر کرده و در این کار فضای مثبت و منفی توانسته نوعی نیروی متعادلی را ایجاد کند. در اثر دیگرش با نام هسته گچی نوعی کمپوزسیون آبستره و فضایی مثبت و منفی در اثر ایجاد شده که وجود رنگ سفید گچ و رنگ طبیعی چوب نوعی کنتراست رنگی در مجسمه پدید آورده است. در قسمت مرکزی مجسمه گچ قرار گرفته و اطراف آن از چوب پر شده است. کندریک برای این که بسیاری از آثارش بیشتر شناخته شوند خود از آن عکسبرداری می‌کند؛ یعنی خود مجسمه روشن شده و اطراف آن تیره می‌شود. با این کار به قول خودش می‌توان بهتر به فضای منفی دسترسی پیدا کرد و با شناخت بهتر فضای منفی می‌توان قدرت کار را نشان داد.
منبع:
دوهفته‌نامه تندیس۹۷


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com