IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
ارنست بارلاخ

ارنست بارلاخ

جیمز آر. بلاتلر

«هر چه پیش‌تر می‌روم یگانگی آفریده و آفریننده را بیش‌تر احساس می‌كنم؛ آنچه به دست می‌آید شكل دیگری از آفریننده است، مراحلش، تصویرش در آیینه. این لحظه برهه‌ای دگرگون شده از ابدیت است.»

ارنست بارلاخ


انتقام‌جو (1914) همچون جنگجویی از سوی خدا فرود می‌آید. عمل انتقام، كه در كتاب مقدس یهودیان به منزله جبران بی‌عدالتی شناخته شده، برای ارنست بارلاخ به صورت تمثیلی از نگرانی معنوی در می‌آید. بارلاخ پس از نام‌نویسی داوطلبانه، به میدان جنگ جهانی اول شتافت – گویی می‌خواست به لیتوگراف خود به نام دوران جنگ: جنگ مقدس (1914) تجسم ببخشد. این پیكره‌ساز، شاعر، نمایشنامه‌نویس و گراوورساز، خود را به مأموریتی اخلاقی گماشت. تبدیل به پدری برای سرزمین آبا و اجدادی شد، مثل موسای پابرهنه‌ای در مقام دفاع از حق قانونی یهوه در برابر نافرمانی: «بر شما شمشیری خواهم آورد كه انتقام عهد مرا بگیرد. » (سفر لاویان 26:25)
اندام این پیكره برای عصر ماشین به صورت دوك ساخته شده است. رعایت نكات آیرودینامیك در واسطه‌سازی قدرت صنعتی، آشكار است: آرنج‌ها رو به جلو دارند، و مثل خیش كشاورز كنار هم قرار گرفته‌اند، تا نه فقط عملی خشن و بدوی را پرقدرت و شخصی سازند، بلكه به آن جنبه اعتقادی و عبادی نیز بدهند. یك جنگجوی صلیبی راهب‌وار، كه یادآور فردگرایی گوتیك است، از تنهایی خود به در آمده است. اما آیا او در تعقیب موجود شریری است كه ناگهان جلوی چشمش سبز شده و جنگجو را وداشته كه او را تعقیب كند؟

بارلاخ با فراتر رفتن از طبیعت‌گرایی مكتب یوگنت‌اشتیل (Jugendstil) و واقع‌گرایی پیشین خود، اكسپرسیونیسم‌اش را تحت‌تأثیر كوبیسم قرار داد. چین‌های بادبزنی لباس دست و پاگیر پیكره به سطوح اثر جنبه‌ای معمارانه داده است. بارلاخ با بهره‌گیری از پیچش‌های ضربدری، مدام به خطوط اثرش حالات عمودی و افقی بخشیده است تا وضعیت تسلیم هراس‌آمیز پیكره‌اش گویایی بیشتر بدهد. پیكره پایی استوار بر زمین دارد، و ابروهای گره‌خورده و چشم‌های مرگبارش بازتاب‌دهنده حجب بی‌پایانی است كه جسم را نسبت به روح و سرباز را نسبت به میدان نبرد بی‌اعتنا می‌سازد. پیكره بارلاخ، برخلاف تعبیر مارینتی از فوتوریسم، فقط تقلیدی از «زیبایی سرعت» است. به شكل‌های یگانه از پیوستگی در فضا (1913) اثر بوتچونی هم شبیه نیست. این انتقام‌جوی «بدوی» با شمشیر افراخته به عقب، با تنه‌اش آیرودینامیك شده، وظیفه‌ای دیرینه را به عهده گرفته است؟ زیرا او «جامه انتقام را به جای لباس» در بر كرده است. (كتاب / شعیای نبی 59:17). در این‌جا ساده‌سازی به شكوهمندی می‌انجامد؟ ماده تراش‌خورده به صورت دست‌كشیدنی از سر اكراه بی‌خیالی نادلخواه دگرگونی می‌یابد. آیا بارلاخ رشد پارسایی او را انكار می‌كند؟
پیكره حكاكی شده انتقام‌جو در سال 1937 به دست نازی‌ها مصادره شد. این اثر فقط می‌توانست خلأ بزرگی را در خود جذب كند كه بارلاخ در نخستین نمایشنامه‌اش، روز مرده (1912) پیش‌‌بینی كرده بود. زیرا این پدری آفریننده نبود كه اكنون برای آفریدن فرود آمده باشد. این آفریده «دوباره به دست آمده» به مصنوعی از بی‌حاصلگی فرهنگی تبدیل شد، قربانی تیغه‌های گاوآهن دوباره به كار افتاده‌ای برای تجاوز «قهرمانانه» به حقوق بشر. روح‌های به حاشیه رانده شده و انتقام ناگرفته، دیگر فرصتی برای آغوش مهر ندارند.


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com