آنسلم كايفر
آنسلم كايفر
من در تابلوهايم داستان ميگويم تا نشان دهم كه در پس آن چيست، رخنهاي ميسازم و به درون ميروم.
آنسلم كايفر در اين دو اثر، بيعنوان از مجموعة فرشتة تاريخ (1989) و ليليت (90-1988)، گويي در نقطة عطفي از تاريخ ايستاده است. زندگي حرفهاي او دعوتي بود از مردم آلمان براي آن كه ويراني جنگ و به ويژه كشتار دستهجمعي يهوديان را به ياد آورند و از آن اظهار ندامت كنند. او همچنين شخصيت هنري تنهايي بود، از اين لحاظ كه به منظره و پيچيدگي اساطير تاريخي ومذهبي در زمان اعتبار دوباره بخشيد كه همه در پي جنبش حداقلگرايي، تصوير و اسطوره را كنار گذاشته بودند و امكان «خلق هنر» به هر معناي سنتي اين اصطلاح را انكار ميكردند. در سال 1989 جنبش سياسي براي وحدت دوبارة آلمان قدرت يافته بود و در سال 1991 كايفر عاقبت آلمان را به قصد اقامت در فرانسه ترك كرد، و دومين نيمة گذر عمر خود را آغاز كرد.
يكي از راههاي درك آثار كايفر، از طريق شمايلنگاري اوست، اما اين آثار بسيار بيش از عناصر و مضامين منفرد خود هستند و بيشتر ميتوان آنها را علامتهايي بر زمين دانست تا خود زمين. كايفر آگاهانه آثارش را با لايههايي از معنا پر ميكند كه گويي مثل كيمياگر قرون وسطي، از طريق آنها در پي دگرگوني و تعالي است.
نمايشگاه سال 1989، فرشتة تاريخ، قربانيان جنگ و خاطره، بر تصاوير ساده، بالها، سرب، خاكسترها، و برنيس،قهرمان اسطورهاي (كه موهاي زيبايش را به عنوان نذر تراشيد تا شوهرش، بطلميوس سوم، پيروز از جنگ آسيا باز گردد) و ليليت متعلق به سنتهاي سومري و قبالهاي متمركز بود.
|