IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
استفان بیکن‌هال

استفان بیکن‌هال Stephan Bfakenhol

نویسنده: سارا کنت
ترجمه: ژیلا مبصر

اگر چه کارهای این هنرمند دارای خط‌کشی‌های هنری نیست، اما او باعث به وجود آمدن یک خط هماهنگ از هنر است. این موضوع انجام کارهای او را که به صورت محافظه کارانه است از انحراف به سمت ویرانگری دور می‌کند.
فیگورهای Stephan Bfakenhol به صورت خام حکاکی شده و تصور کار یک آماتور را برای بیننده تداعی می‌نماید؛ گویی مجسمه‌ساز قادر نیست ابزار را در دست خود به‌طور صحیح مهار کند و بتواند پایان معقول برای کارش ارائه دهد. کارها به صورت ناگهانی از تنه جدا شده و جای کندن چوب در تمام سطح کار دیده می‌شود و از این شفافیت کار می‌کاهد، مانند نقاشی که جای رگه‌های قلم‌مویش در روی نقاشی می‌ماند.
تراش چوب در آلمان دارای سابقه تاریخی است. در اوایل قرن ششم سبک سنتی رو به زوال حکاکی چوب به وسیله هنرمندان اکسپرسیونیسم مانند Karl Schmidt-Rotluff و Kirchner Ernst Ludwing احیا گردید. این سبک تراشیدن خام و زبر از دوره گوتیک و فیگورهای قرون وسطی و همچنین کشف جدید تراش چوب به سبک آفریقا و دریاهای جنوب بود. ماسک‌هایی از صورت و بدن‌های دفرمه و ناهماهنگ متأثر، اشتیاق انسان از گریختن از جامعه متمدن و بازگشت به دوران اولیه و راه و رسم زندگی غیر معمول و هماهنگ با طبیعت نمونه‌هایی از این کشف بود. کار این هنرمندان نشان دادن توحش، شهوت و بیگانگی و در حقیقت فرار از زندگی شهری بود. تکرار احیا قدرت و پشت‌پا زدن به بورژوازی کاملاً در کارها مشهود بود.

امواج قابل مشاهده اکسپرسیونیسم از جمله قهرمان‌پرستی در همه‌جا پخش شده بود. جرخ بازلیتز خود نمونه بارز این هنرمندان بود.
ولی S. B. از اتمام این کشمکش‌ها به دور بود. دستش در موقع کار کاملاً کنترل می‌شد، جای مغارهایی که در موقع کار زده شده کاملاً مرتب و ملایم است. هیچ قسمت کار بزرگ‌تر یا ناهماهنگ با قسمت‌های دیگر نیست. کارهای او قابل قبول برای هر انسان عادی است. او کاملاً انسانی سازگار و دنباله‌رو می‌باشد و اصلاً افکار قهرمانی ندارد. حتی مجسمه‌های او هم به همین شکل هستند. او مانند نویسنده هم عصر خود Benett Alan سعی دارد عادی بودن را بهتر جلوه بدهد تا غیرمعمول بودن را. او چوب‌های رنگ‌پریده و صاف و معمولی و آسان برای تراش را به چوب‌های پُرقیمت ترجیح می‌دهد. گره‌های که در چوب وجود دارد مانند خال‌هایی که در صورت است هم‌چنان باقی می‌ماند. این‌ها چیزهایی نیست که او سعی در بیان کردن آن‌ها داشته باشد. در بعضی از آثار ترک‌هایی که در روی کار است کاملاً مشهود است. حتی این ترک‌ها تا روی پایه کار هم کشیده شده است و این به زیبایی کار می‌افزاید. بیشتر مجسمه‌های او روی پایه‌هایی است که خود کار هم از قسمتی از همان پایه تراشیده شده است. او حتی از چوب‌های دندانه داری که به کار حالت ناتمام می‌دهد استفاده می‌کند. از رنگ بلوطی برای پوشاندن کنده‌کاری‌های خشن استفاده شده است. همانند کارهای قدیمی و سنتی رنگ نقش مهم‌تری از مدل را دارد. برای جدا کردن مدل از پایه، جدا کردن لباس از پوست بدن و نمایش قسمت‌های مهم کار مانند چشم، ابرو، لب، مو از رنگ استفاده می‌شود ولی او همه جا پوست بدن را به رنگ چوب باقی می‌گذارد. رنگ نه برای تأکید است و نه وجه سمبولیک دارد. رنگ‌ها عوامل معمولی هستند. موی قرمز، پیراهن زرد و یا شلوار سفید باعث بزرگ جلوه دادن یا غیر معمول کردن مجسمه‌ها نیست. همه موهای سر شبیه به هم و همه‌ی چشم‌ها آبی کم‌رنگ هستند.
وقتی این مجسمه‌ها در مکان‌های عمومی قرار می‌گیرند مردم به ندرت دچار ابهام و دوگانگی می‌شوند. به جای قرار دادن آن‌ها در بالا و یا نوک یک ساختمان که ایجاد توجه و احترام بنماید او قسمت‌های حاشیه‌ای و کنار دیواری زیر پُل را برای مجسمه‌هایش انتخاب می‌کند. این دره بیننده ایجاد یک تفکر از انسان عادی را به وجود می‌آورد تا یک رهبر و یا قهرمانی که مردم را هدایت می‌کند. غیر رسمی بودن لباس آن‌ها و جایی که قرار دارند بیشتر برای بیننده ایجاد یک حس واقعی انسان را دارد تا یک مجسمه. یکی از مسجمه‌های او در میان رودخانه تامیز در لندن است. در سال 1992، یکی از کسانی که از روی پُل عبور می‌کرد خرد را به رودخانه انداخت که این مجسمه‌ انسان را که بی‌نهایت شبیه انسان عادی بود نجات دهد. مجسمه‌های او بیشتر چه از نظر فیزیکی و چه به لحاظ پوشش و برجسته. او می‌گوید: «مجسمه‌های هر دوره نمایانگر نگرش و عقیده مربوط به همان دوره است. با نگاه کردن به هر مجسمه می‌توانید به طرز فکر و ضمیر واقعی آن دروه پی‌ببرید.»
در دوره رنسانس بشر مبدأ مقایسه همه چیز بود و هم‌چنین مهم‌ترین عنصر و در بالاترین جایگاه قرار داشت. ولی مجسمه‌های E. B بیشتر شبیه افراد بی‌خانمان و بیکار هستند و همین‌طور بدون هدف روزگار می‌گذرانند، این انسان‌ها بیشتر شبیه بیمارانی هستند که تازه از بیمارستان مرخص شده‌اند و از یک بیماری جدی جان سالم به در برده‌اند و منتظر هستند که دوباره به زندگی عادی برگردند و در حقیقت دوران نقاهت را می‌گذرانند و یا شبیه پناهندگانی هستند که از محلی به محل دیگر در حرکتند و به هیچ کجا تعلق ندارند.
منبع:
دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس ص 8 شمار شصت و یک


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com