IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
پابلو اچگری

پابلو اچگری Pablo Atchugary

منبع: کتاب Pablo Atchugary «sonando Lapaz"
مترجم: ساناز حاج عظیم زنجانی

پاپلو اَچگری1 در 23 آگوست 1954 در شهر مونته ویدئو، اُروگوئه به دنیا آمد. پدرش پدرو2 دانشجوی «جاکن تورس گارسیا» 3 و دوستدار بزرگ هنر بود. او استعداد و علاقه‌ای را که پابلو، در بچگی ابراز می‌کرد، درک کرد و علاقه به هنر نقاشی را در او برانگیخت.
پابلو نمایش آثارش را، به عنوان یک جوان از سن یازده سالگی شروع کرد. او خیلی زود احساس کرد که نیاز دارد خود را با مواد و اشکال دیگری بیان کند. موادی از قبیل مجسمه‌های سیمانی و ترکیباتی از فلز و چوب، البته بدون غفلت از نقاشی. در سال 1972، اولین نمایشگاه شخصی‌اش را در «سیویک روم» 4 در مونته ویدئو، و به دنبال آن، دو سال بعد اولین نمایشگاه خارجی‌اش را در پوئنس آیرس برگزار کرد.
در پایان دهه‌ی 70 پابلو به فرانسه، اسپانیا و ایتالیا سفر کرد، و اولین نمایشگاه شخصی‌اش را در «لکو»5 برگزار کرد. وی سنگ مرمر را به عنوان یک ماده‌ی سحر‌آمیز، برای ساخت اولین تکه از مجسمه‌اش در «کارارا»6، لَلومیر7 کشف کرد. اگرچه او به وطن خود بازگشت، ولی در سال 1982 تصمیم گرفت در «لکو» ساکن شود. جایی که برای ساخت اولین مجسمه بزرگش «پی‌یتا»8 حق‌العمل دریافت کرد، که اکنون جزو دارایی شهر «باسیلیکا»9 در «سان نیکُلو»10 است. از سال 1989 مجسمه‌های شاعرانه‌اش، باعث شد تا پابلو خودش را از طریق آثار ماندگارش که اکنون در فضاهای عمومی مختلفی در اروپا و آمریکای لاتین واقع‌شده‌اند، بیان‌کند. آثار دیگرش نیز با زیبایی‌هایشان موجب تقویت کلکسیون‌های خصوصی و عمومی می‌گردند.

در جولای 2002، پابلو اچگری جایزه‌ی «میکل آنژ» را برای تصدیق روش هنر‌ی‌اش دریافت کرد. در سال 2003 مجسمه‌ای از سنگ مرمر صورتی (که از کشور پرتغال آورده شده بود) به نام «احساس لایتناهی» به موزه‌ی لرکاوو در بُلنا16 اضافه شد. وی در سال 2003 نمایندگی اروگوئه را در پنجاهمین نمایشگاه بین‌المللی هنرهای تجسمی ونیز به عهده گرفت.
مجسمه‌سازی به عنوان «هنری نمادین برای ارتباطات»
«مجسمه‌سازی هنری است که برای پادشاهان به وجود آمده است. این هنر، هنر نمادها است. و هنر متینی است زیرا از کلمات موقر نمادها برای ایجاد ارتباط ساخته می‌شود. این هنر برای نتیجه‌گیری به وجود آ» ده، برای به اوج رسیدن نه برای زندگی‌های یکنواخت. مرمر و برنز مواد مقدسی هستند. زیرا گمان می‌رود که آن‌ها به ازل و ابد تعلق دارند.» 12 این‌ها کلماتی هستند که آرتور مارتینی13 بزرگ‌ترین مجسمه‌ساز ایتالیایی در نیمه اول قرن بیستم بیان کرده است. «تولدی برای بقای سلطنتی که امروزه هیچ تقاضایی برای آن نیست و دیگر وجود ندارد.» نتیجه‌گیری تلخ هنس14. که مجسمه‌سازی زبان مرده‌ای است، به عنوان سرفصل جزوه‌ای که او نوشت و در سال 1945 منتشر کرد، انتخاب شده.
پابلو اچگری قصد داشت، ثابت کند که این تشخیص غلطی است. بدون برگشت به پستی‌ای که مارتینی از آن می‌ترسید و همچنین بدون لغزش در جاده یادآوری اشتباه تاریخی. یادآوری این که چه چیزی مرده است، مورد بحث اچگری نیست و همچنین او قصد ندارد نمادهای تشریفاتی را تحقیر کند. نمادهایی که با نیازهای واقعی توجیه نمی‌شد. برعکس او در می‌یابد که جزو طبیعتش است که به بلندای مغرورانه‌ای که در آن خورشید به طور تاریخی غروب کرده، برمی‌گردد. به دلیل تمایل وی و آرزوی هنری خالص که دیگران آن را انکار نکنند. هنر اچگری، ثمره‌ی استعدادی است که در روزهای جوانی‌اش در اروگوئه به کمال رسیده بود، یعنی جایی که «جاکوئین تورس گارسیا» 15 استاد نقاشی پدرش بوده است. تورس گارسیا، باعث شده بود که وی درک بالایی از این زبان جدید پیدا کند و در سال 1938، اثر تاریخی منظمی را در «رُدو پارک» 16 مونته ویدیو خلق کرد. مانند کارهای دیگر وی که بیشتر نقاشی بودند. این اثر شامل خطوط مفهومی بود «هنری سودمند و عمومی» که بسیار استادانه ساخته شده بود، این کار را در اسپانیا و فرانسه نیز انجام داده بود. در سال 1934 وی برای این که خود را وقف سبک جدیدی کند، به اروگوئه بازگشت. او می‌خواست با سخنرانی‌ها، کتاب‌ها، مقالات و مصاحبه‌هایش، در سلیقه‌ی عمومی تغییر ایجاد کند. هدف «تورس گارسیا» نایل آمدن به تأملی در آداب و رسوم ملی بود که معتقد بودند به پذیرش توسعه اروپایی جدید، مثل آمریکای جنوبی. تمایل ذاتی او به استفاده از فرم‌های انتزاعی غیرتوصیفی بود. آن‌چه او از نقاشی می‌خواست هنری دست نخورده بود که ویژگی‌های هر سرزمین در آن نهفته باشد، و در عین حال به وحدت دست یابد. در سال 1935 قالب هنری خاصی در آثار «تورس گارسیا» ایجاد می‌شود و انجمن هنرهای زیربنایی به وجود آمد و نظراتشان در مجله‌ی Circuloy Cuadrado که ارگان رسمی این انجمن بود به چاپ رسید. در پاریس نیز گروهی به نام دومین دوره‌ی Cercle et Carr'e ایجاد شد که در واقع توسط «تورس گارسیا» و میشل سفر17 با هم تأسیس شده بود.
اگرچه در فعالیت‌های اولیه و سپس در تمام دوران زندگی‌اش به عنوان یک مجسمه‌ساز و نقاش، پابلو اچگری را نه می‌توان با قالب‌های نئوپلاستیک و زیربنایی «تورس گارسیا» مقایسه کرد و نه با سمبلیسم هندسی. به دلیل تمایل او به شکل‌های ساده، جولیو سانگوینتی18 نوشت: «ما اولین کلید را برای تفسیر کارهای هنری‌مان یافتیم: ساختار، هارمونی، و اشکال تصویر شده به عنوان یک وضعیت و نه به عنوان یک عقیده‌ی دینی» منتقد ادامه داد: «من اصرار دارم بر این مفهوم طرز تلقی» زیرا بخش طلایی و هندسی کار اچگری متأثر از نظم ساختاری «تورس گارسیا» است. در اثر، کد مشخص تورس گارسیا دیده نمی‌شود، اگرچه آن‌چه که از آموزش او باقی‌مانده، رمز هارمونی اعتقادی است که حتی احساساتی‌ترین شکل، باید با تساوی بیان گردد. من معتقدم که نباید مقایسه‌ی نزدیک، بین دو هنرمندی که واقعاً متعلق به دو قالب زمانی مختلف هستند، انجام پذیرد. (تورس گارسیا در سال 1874 متولد شد و در سال 1949 وفات یافت. اچگری در سال 1954 به دنیا آمد. ) بنابراین در زمینه‌هایی که به طور کلی با هم متفاوت است کار کرده‌اند. شاید لازم باشد که دوباره روی آن‌چه که سانگوینتی قبلاً در مقاله‌اش نوشته بود تفکر کنیم، آن‌چه که سانگوینتی قبلاً در مقاله‌اش نوشته بود تفکر کنیم، آن‌چه که او نوشت این بود که: «اروگوئه کشوری است با هنرمندانی که دارای دو ملیت اسپانیایی و ایتالیایی هستند و فرهنگش شامل عقاید کلمبیایی نمی‌شود ولی ریشه در گذشته‌ی اروپا دارد که شخصیت جدیدی ایجاد می‌کند که وقتی که به سناریوی آمریکای بزرگ پیوند داده می‌شود، این توضیح را می‌دهد که چرا علی‌رغم محدودیت‌های دموکراتیک و داخلی مولد هنرمندانی بوده است که در قرن بیستم در آمریکای لاتین بی‌مانند بوده‌اند.
هر ارتباط نزدیکی، بین فرهنگ‌های مایا19 و آزتک20 و نقاشی‌های غیربیانی به عنوان فرعیات در اشکال مسلم که به صورت پیشرفت‌هایی در مجسمه‌های اچگری در طول همان دوره اتفاق می‌افتد، گواهی می‌دهد به تمایل دوگانه‌ای که اول سطح صاف شده و سپس وحدتی از شکل ارتباطات پیچیده بین قسمت‌های مبتنی بر مراحل غیرترسیمی و تجدید بنا که قالب آن کاملاً کوبیست می‌باشد و می‌تواند در نقاشی‌های هنرمندان دیده شود. این بدان معنی است که ارتباطی بین هنر اروپایی قرن بیستم و مدل‌های بدوی وجود دارد، که در مرحله خاصی از کوبیسم دیده می‌شود مثل آثار پیکاسو در سال‌های 8ـ1907. در پایان دهه‌ی 70، تمایلی دیگر در مجسمه‌های اچگری شکل گرفت. ساختاری که به ترکیب نهایی کمک کرد. اچگری یکی از شرکت‌کنندگان دوسالانه قبلی ونیز می‌باشد که یکی از بلندترین و استادانه‌ترین آثارش در پنجاهمین بی‌ینال ونیز ارائه شد، با پنج دسته از فرم‌های عمودی که با مرمر ساخته شده، در حقیقت از ستون‌ها و قالب‌های برهنه تشکیل شده است و با 5/2 و 3 متر بلندی به سمت بالا کشیده شده به وسیله‌ی 3 ساختار دیگری که از مرمر با ارتفاع 13/1 متر و 16 متر ساخته شده‌اند، احاطه شده‌اند که رؤیای صلح نامگذاری شده است.
اچگری این آثار را در جایی خلق کرد، که شهری است با شهروندانی که عادت دارند در خیابان‌ها قدم بزنند و زبانی را به کار برده که بتواند با استفاده از آن مواد، پیام صلح را به همگان برساند.
همیشه در آثار اچگری، واقع‌گرایی است که در ذات بشریت وجود دارد به همراه حرکات هیجان‌انگیز، نه‌تنها دلایل و افکار، بلکه احساسات را نیز درگیر می‌کند. وی در خصوص موضوع صلح و مجسمه‌اش می‌گوید: «این موضوع تمام ذرات من را تحت شعاع قرار داد، و انگیزه‌ای شد تا زمانی که من موفق شدم آن را به سنگ مرمر تبدیل کنم. تعبیر یا شاید بهتر بگویم، به تصویر کشیدن طبیعت معنوی یک رؤیا می‌تواند نشان‌دهنده‌ی یک مبارزه‌ی بزرگ باشد. احساس می‌کند این چیزی است که تداوم دارد و همیشه با بشر همراه است. به این دلیل، زمانی که خواستم، رؤیای خود را به صلح تبدیل کنم، بی‌اندازه احساس مسئولیت کردم که چگونه بتوانم احساس صلح و آرامش را در مجسمه‌های نصب شده و ثابت، به گونه‌ای ملموس بیان کنم. سنگ مرمر سفیدی که کشیده شده است به سمت بالا و در تضاد با حرکت‌های متقابل، در پایین محدود شده به زمین و سنگین‌تر است. اما در عین حال ساده‌تر. این گفتگو بین تفکر و کشمکش (بین رؤیای صلح و سنگ) مانند دانه‌ی کوچکی است که به تراوش اندیشه‌ها کمک می‌کند.
منبع:
دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس شماره پنجاه و دو، ص 19 ـ 18


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com