IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
فرانسیسكو لیه‌رو

فرانسیسكو لیه‌رو

ترجمه: تارا حقیقی

«فرانسیسكو لیه‌رو» از آن دسته هنرمندانی است كه با احساس و ادراك بالای خود از محیط قصد دارد تا تعبیر و تعریف جدیدی از سنت و فرهنگ خود ارایه دهد. چنان كه گویی این سنت‌ها وسیله‌ای هستند كه به او كمك می‌كنند تا جستجویی جدید در زمینه‌س سمبول‌ها و نشانه‌ها آغاز كند. تركیب و آمیزش سمبول‌های بومی و جهانی موضوع همیشگی آثار اوست. او به این وسیله به مشكلات و درگیری انسان‌ها می‌پردازد و آن را از جنبه‌های گوناگون مورد بررسی قرار می‌دهد. در كنار طنزها و ریشخندهای موجود در آثارش می‌توان به وضوح یك كنكاش روانی عمیق سرشار از گوشه و كنایه را در مورد شخصیت‌های گوناگون افسانه‌ای و اساطیری دید. این تضاد و تناقض‌های فراوان در آثار لیه‌رو، دیدگاه او را تبدیل به چیزی غریب می‌كند. او سعی دارد فضای تخیلی داستان‌ها و افسانه‌های شفاهی را تبدیل به نمایی بصری كند. آثار او همچون صحنه‌ی نمایشی هستند كه به درستی تضاد دیدگاه‌های انسان معاصر را میان زندگی روستایی و زندگی شهری نشان می‌دهند.
«فرانسیسكو لیه‌رو» در سال 1957 در كامبادوس «پونته ودرا» به دنیا آمد. از همان آغاز همواره مجسمه در زندگی و محیط خانوادگی از حضور داشت. هنگامی كه كودكی بیش نبود در نانوایی اجداد مادری‌اش مجسمه‌های كوچكی را با خمیر نان درست می‌كرد. شاید اثر او به نام «پسر خمیری» (1984) یادگاری از همان سال‌ها باشد. از طرف دیگر اجداد پدری او صاحب یك كارگاه كابینت‌سازی بودند. او در این كارگاه مجسمه‌های چوبی زیادی خلق و آن‌ها را به بسیاری از كلیساهای منطقه‌ی كامبادوس اهدا كرد. در این محیط سرشار از چوب بود كه «لیه‌رو» جوان به مجسمه‌سازی علاقه پیدا كرد و در كنار آن كشش زیادی نیز نسبت به سنت‌ها و مراسم آیینی در خود احساس نمود.

بین سال‌های 1974 و 1975 در «Escuela de Artes y Oficios» واقع در «Santiago de Compostela» مشغول به تحصیل شد. برای مدتی به عضویت گروه «Foga» درآمد كه تاثیرات زیادی از سورئالیسم بر خود داشت. هر چند به‌‌طور كلی هنرمندان شمال اسپانیا و هنرمندانی كه پیش از جنگ‌های داخلی فعالیت داشتند تأثیر زیادی از سورئالیسم گرفته بودند،‌ اما در گروه Foga هیچ تلاشی برای خلق اثری جدید وجود نداشت.
در دهه‌ی 70 هنگامی كه شرایط سیاسی رو به تغییر بود و جامعه در گذار دموكراسی به سر می‌برد، سورئالیسم نتوانست هیچ یك از جنبه‌های مدرنیته را عرضه كند. در این میان تنها چیزی كه می‌توانست هنرمندان و هنرجویان آن زمان را به خود جلب كند، استقلال سورئالیسم به عنوان یك جنبش هنری بود.
در سال 1975 هنگامی كه «لیه‌رو» هنوز یك دانشجو بود نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در «Sociedad Cultural» در كامبادوس برگزار كرد و چندی بعد در همان سال اثر خود را در «Caja de Ahorros Provincial» در «Pontevedra» را به نمایش گذاشت.
در طول این سال‌ها، آثار او سرشار از موتیف‌ها و نقوش سورئال بود و بعدها در آغاز دهه‌ی 80 تأثیراتی از هنر مردمی (pop art) گرفت. آثار او با نام‌های «ستون» (1981) و «بطری سیاه» (1981) حاصل آن دوران هستند.
سپس «لیه‌رو» به مادرید نقل مكان كرد و در آن‌جا در مدرسه‌ی هنرهای زیبا مشغول به تحصیل شد. در آن زمان (1978) نمایشگاه‌های انفرادی بسیاری را در تالارهای نمایش «Corunna» و موزه‌ی «Cruz Herrera» برگزار كرد. همچنین تعدادی نمایشگاه دیگر در لوگو، مادرید و سنتیاگو برگزار نمود. در طول این مدت با محیط‌های هنری شمال غربی اسپانیا هم در ارتباط بود و آثارش علاوه بر «Galicia» اندك‌اندك در بقیه‌ی اسپانیا نیز شناخته شد. سپس در سال 1983 در آخرین و شاید با اهمیت‌ترین نمایشگاه «Atlantica» در سانتیاگو شركت كرد. با این كه «لیه‌رو» در حقیقت تعلقی به این گروه نداشت اما اثر او با اقبال خوبی مواجه شد؛ به خصوص یكی از آثار او به نام (1982) «Eva» كه در فضایی رومانسك به نمایش درآمد با نقدهای بسیار خوبی روبرو شد.
او چند سال بعد؛ بین‌سال‌های 1987 و 1989 سری مجسمه‌هایی از سنگ گرانیت سیاه را خلق كرد كه یادآور مجسمه‌های جنگجویان كلیسای كامبادوس بود و اسم آن را «balboas» گذاشت. این اثر یكی از بزرگ‌ترین آثار اوست كه در «Ferrol» در فضایی عمومی نصب گردید. گالری مونتنگرو در مادرید كه در آن زمان مهم‌ترین مكان هنری كشور بود وی را به عنوان یكی از هنرمندان خود پذیرفت. در آن سال‌ها او در دو نمایشگاه بسیار مهم شركت كرد و اثر خود به نام «در 3 بعد و 6 مجسمه» را به نمایش گذاشت.
«لیه‌رو» یكی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مجسمه‌سازان و هنرمندان اسپانیا است. او پلی میان هنر پیشین و هنر آوان گارد پدید آورد؛ به‌طوری كه در كشور اسپانیا تبدیل به سمبول هنر اسپانیا در دهه‌ی 80 شد.
«لیه‌رو» در سال 1988 به نیویورك سفر كرد. با این كه پیوند او با هنر شمال غربی اسپانیا قطع شده بود همچنان آتلیه‌ی خود را در كامبادوس حفظ كرد. جایی كه ماه‌های زیادی از سال را به كار در آن می‌پرداخت.
در این میان می‌توان شباهت‌هایی را میان آثار «لیه‌رو» و دیگر مجسمه‌سازان اسپانیایی هم نسل او پیدا كرد. هنرمندانی هم‌چون «خوان مونوز» و «پیه اسپالیو». همگی آن‌ها «بدن انسان» را در كارهای خود مورد بررسی قرار می‌دادند و فیگور را آزادانه در آثار خود استفاده می‌كردند و به مجسمه به عنوان یك تصویر یا منظره و یك شیء می‌نگریستند.
آثار «لیه‌رو» به طرز غریبی پرشور و زنده هستند. بعضی از آثارش مجموعه و برخی دیگر تكی و انفرادی هستند، اما در عین حال با آثار دیگر او نیز در ارتباطند. در كتابی به نام «لمس معنا» آثار او را در وحله‌ی اول به سه دسته‌ی: مجسمه‌ها، فیگورها، اشیا تقسیم كرده‌اند. پس از گفتگوها و بحث و بررسی‌های فراوان، بخش جدیدی به این بخش‌ها اضافه شد به نام «خانواده‌ها» كه این بخش پیچیدگی‌های دقیق و ماهرانه‌ی روابط میان آثار او را به خوبی به ما نشان می‌دهد.
برخی آثار «لیه‌رو» حالتی كاریكاتور وار دارند. در آن‌ها مضامین همچون مرگ و شكنجه و رنج‌های انسان‌ها را به ریشخند و طعنه نشان داده شده است. این آثار در طول سال‌ها بیشتر و بیشتر پیچیده شده‌اند و هنرمند با بیانی آبستره و پر از ابهام و با مواد و متریال متضاد و متناقض این معانی را به تمثیل نشان می‌دهد.
او در برخی دیگر از آثارش از محیط و فضای اثر به طور بسیار متفاوتی استفاده كرده است. «در میان باغ» (1996) اثری است كه در آن زنی روستایی در تلاش است تا با یك داس به اسرار نمك‌هایی كه یك قربانگاه را احاطه كرده‌اند رسوخ كند. او در این اثر روابطی با اثر «قربانگاه» سیمون رودریگز (1996) برقرار كرده است. در واقع این اثر ادای دینی بود به معمار باروك معاصر شمال اسپانیا «Fernando Casas y Novoa". استفاده‌ی او از فضا در آثار دیگر او نیز مشهود است. مثلاً در اثری به نام «مرگ رویا» (1996) بدن دو غواص را می‌بینیم كه به وسیله‌ی سیم‌های فلزی آویزان شده‌اند.
پس از آن او خط مشی مشابهی را در پیش گرفت؛ تا این كه اثر جدیدی را در نمایشگاه جهانی در (2000) «Hannover» به نمایش گذاشت. و آثاری دیگر هم‌چون (2001) «Sabrego» و یا «دوست هنرمند من» (1995) او كارهای به نسبت متفاوت‌تری به نظر می‌رسند.
تضاد میان خاطره و زمان حال یكی دیگر از مضامین است كه در آثار او به چشم می‌خورد و دگرگون كردن و بازسازی فیگورها با روش‌های امروزی و معاصر راهی است كه برای رسیدن به واقعیت‌های پیرامون‌مان در پیش گرفته است. حاصل این تفكر را می‌توان در اثر او به نام (2002) «Atlas» مشاهده كرد. او همچنین فیگورهای گوناگونی از هركول با چوب بیسبال و حضرت داوود را با یك سنگ‌انداز ساخت و به عنوان آثار جدیدش معرفی كرد.
همچنین در برخی آثار او می‌توان بازتاب وقایع و حوادث رخ داده در سرتاسر دنیا را مشاهده كرد. تراژدی‌های انسانی و قتل عام‌ها در «رواندا» موجب خلق «لاستیك» (1994) شدند، جنگ بوسنی انگیزه‌ی ساخت (1999) «Moldia» بود و هم‌چنین درگیری‌های داخلی در سواحل «Galicia» موجب خلق اثر دیگری به نام «جمع‌كنندگان» (2002) شد. این اثر چهار زن را نشان می‌دهد كه در حال جمع كردن بنزین هستند. صورت همه‌ی آن‌ها پشت ماسكی پنهان شده است كه یادآور فجایع انسانی بی‌شماری است هم‌چون چرنوبیل یا اپیدمی سارس كه ترس و وحشت را به جامعه‌ی انسانی تحمیل كرده است.
منبع:
1 – Santago Olmo/ Artists Sculpturs. Expressionism-Abstractions/NOVA GALICIA EDIVIONS
دو هفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس ص 20-21 هشتاد و شش


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com