IranSculpture.ir
تحقیقی - خبری - پژوهشی جامع ترین سایت تخصصی هنر مجسمه سازی ایران
بازگشت مجسمه سازان خارجی
فوستوملوتی

فوستوملوتی، مجسمه‌ساز مفهومی

مترجم: ساسان هوشنگی

فوستو ملوتی Fausto Melotti چهره برجسته موزه هنرهای معاصر گراند هورنو Grand Hornu در بلژیک است. مجسمه‌ساز ایتالیایی، متحد رژیم فاشیست و خالق آقای شاعرانه‌ای که به خاطر زمینه‌های موسیقیایی‌شان برجسته شده‌اند، آثاری که بین هنر مفهومی و فیگوراتیو در نوسان‌اند.
تعداد کمی از مردم فرانسه با نام او آشنایی دارند و باز اندک‌اند کسانی که در جایگاه واقعی او در چشم‌انداز فوق‌العاده‌ای از مجسمه‌سازی ایتالیایی قرن بیستم قرار بگیرند. دوره فوستو ملوتی مانند بسیاری دیگر از هنرمندان معاصر خودش، دقیقاً با تاریخ پرفراز و نشیب ایتالیا در سال‌های 1920 تا 1940 پیوند خورده بود. یک ربع قرن فاشیسم که روندی زیگزاکی به پیشرفت او داده بود و خفقانی که گاهی تحمل‌ناپذیر می‌نمود. سپس با قربانی شدن سال‌های دهه شصت به نفع سال‌های دهه هشتاد کسانی می‌بایست پا به عرصه می‌گذاردند که هرگز از به خدمت گرفتن راه‌های میان‌بر شک نمی‌کردند. راه‌هایی که موجب آشتی هنر بین آن‌ها می‌شد بدون هیاهو و جار و جنجال و همین‌طور طرح‌ریزی و زمینه‌ای برای تحقیقات آرته پوورا L'Arte Povera بود. فوستو ملوتی همزمان با شروع قرن در سال 1901 به دنیا آمد. در منطقه رورتو در جنوب تی‌رول،منطقه‌ای که‌بعد از جنگ در سال 1914 با نام ترن‌تی‌نو ضمیمه ایتالیا شد. که هنوز هم به خاطر توجه ویژه آوانگاردها به آن و همچنین هنرمندان بسیارش، مشهور باقی مانده است. در این شهر موزه هنرهای معاصری وجود دارد که برای نمایشگاه‌های حایز اهمیت دایر گردید و همین‌طور کانونی با نام لاکاسا دپرو La Casea Depero که به شکل بی‌سابقه‌ای احساسات و هیجان فوتوریسم‌های دنیا را به خود جذب کرده است بدین‌ترتیب ملوتی کودکی خود را در محیطی کاملاً فرهنگی و خلاق در میان خانواده‌ای فعال در زمینه‌های هنری گذراند. آن‌ها بسیار به تئاتر می‌رفتند و ملوتی دوران جوانی سرشاری داشت. در زمان جنگ جهانی ملوتی با خانواده‌ای فعال در زمینه‌های هنری گذراند. آن‌ها بسیار به تئاتر می‌رفتند و ملوتی دوران جوانی سرشاری داشت. در زمان جنگ جهانی ملوتی با خانواده‌اش به فلورانس پناهنده می‌شود یعنی در جایی که تحصیلات موسیقی خود را کامل می‌کند. او می‌گوید: «موسیقی شدیداً مرا منضبط می‌کند. » در سال 1924 به میلان می‌رود و مدرک مهندسی الکترونیک می‌گیرد. ریاضی و موسیقی نزد او به خوبی با هم به سازش می‌رسند. پشتیبانی دپرو همچنین نفوذ هوشمندانه پسرعموی او و معاصر بودن با کارلو بلی Carlo Belli منتقد و تئوریسین ایتالیایی هنر مفهومی موجب تغییر مسیر در اهداف او شد تا در آکادمی هنرهای زیبای میلان ثبت‌نام کند جایی که با لوچیو فونتانا Lucio Fontana جوان هنرمند دیگری برخورد کرد که دوست دائمی زندگی‌اش شد و با هم در راه هنر مفهومی متعهد شدند و در اولین نمایشگاه جمعی هنر مفهومی ایتالیا در تورن در سال 1935 شرکت کرد.

نزدیکی به راسیونالیسم1 ایتالیا ـ مناسبت ویژه هندسه با آثار او از زمانی به خصوص اوج می‌گیرد که وی به کشف و فهم اندیشه‌های روحانی کاندینسکی Kandinsky پی می‌برد و همچنین رهنمودهای دِ استجیل (De Stijl)، گروه هلندی که از آن بسیار کم می‌دانیم) که راسیونالیسم ایتالیا را به اندازه تئوری‌های پوریست2‌ها تحت نفوذ و تأثیر قرار می‌دهند. راسیونالیسم ایتالیا که او به آن نزدیک است در واقع از سال‌های 1928 به یک جنبش گسترده ملی تبدیل شد که توسط موسولینی حمایت می‌شد.
طی سال‌های 30 سرشت کارهای او دائماً بین آبستره و فیگوراتیو حرکتی نوسانی داشت و همانند بسیاری از معاصرینش که طی این دوره خفقان و در عین حال دینامیک کار می‌کردند به همان اندازه هم سرپیچی می‌کرد. در سال 1935 او به میلان یک‌سری مجسمه ارایه می‌دهد که شامل یک‌سری تندیس‌ها، نوع هندسی ترکیب قطعات با هم، به معنای موسیقیایی واژه بودند. در تندیس شماره 17، این اثر با خطوط ظریفی که دارد مانند خطوط حامل نت موسیقی است. تندیس شماره 21 گوی‌های بزرگ الوان با حالت بی‌وزنی درون ساختارهای مکعبی، یا تندیس شماره 19 که با تکه‌هایی پس و پیش قرار گرفته و جابه‌جا شده به بیان بصری عناصر موسیقیایی می‌پردازد و در واقع تمامی آن ساختارهایی که فاصله‌ها را موزون و ریتم، صداها، آکوردها و (نوازندگی محض یک مجسمه‌ساز فیگوراتیو) را به شکلی گریزان بیان می‌کنند. هرچند که سال‌ها قبل از آن یعنی در سال 1931 اولین تئاترینو Teatrino جالب خود را که اثری درونی و عمیقاً ذهنی بود معرفی کرد. ملوتی قادر به چشم‌پوشی از کشف جوانب دیگر دنیایی نزدیک به نقاشان متافیزیک نیست، از فهم کسانی چون دکیریکو De Chirico یا مجسمه‌های مهجور آرتورو مارتینی A rturo Martini او در سال 1936 دوازده مجسمه می‌سازد که به مانکن‌هایی شبیه‌اند با سرهایی به شکل تخم‌مرغ. اما هرگز مشخص نمی‌شود که آیا ملوتی از همکاری این‌چنین نزدیک در بناهای یادگاری زیبایی که «هنرها و ستون‌ها» نامیده شد و قدرت فاشیست را ستایش می‌کند خوشنود است یا خیر. ظهور ناگهانی جنگ او را در آشفتگی کامل قرار می‌دهد. خصوصاً در سال 1943 بعد از بمباران کارگاهش در میلان که موجب نابود شدن تمامی آثارش شد و فرصتی برای آغاز کردن از صفر. سرامیک و تئاترینی‌ها ـ بعد از جنگ ملوتی در پی فراموش کردن کامل مجسمه‌سازی تقلیدی بود و بازگشت دوباره به سمت سرامیک، بدین ترتیب توسط جیوپونتی Gio Ponti شخصیت کلیدی میلا حمایت شد. این آرشیتکت در مجله معتبر خود یعنی دوموس Domus از ملوتی حمایت می‌کرد و همین‌طور او را در بسیاری از محیط‌های کاری خود شریک کرد، یعنی: دفتر پست میلان 1952، ترمینال‌های ایتالیا در میلان و نیویورک 1955، ویلای بلانشارد در کاراکاس 1954، هتل‌های گوناگون، و برای خاتمه دیوار بزرگی که مرکب بود از هشتصد پلاک متفاوت از سرامیک که طی نمایشگاه «ایتالیا 61» در تورن به نمایش درآمد. این اثر بسیار هنرمندانه که به شکل سنگفرش و از مجسمه‌های کوچک درست شده بود، باعث شد تا رنگ را بشناسد. مجسمه‌های سفالی او بسیار عجیب بی‌قاعده بودند و بدریخت. در همان حال و هوای آثار لوچیو فونتانا. او کم‌کم به تکه‌های پیکرتراشی شده‌ای علاقه‌مند شد از اشکال و فرم‌هایی که تکه سفال‌های پیدا شده در حفاری‌های باستان‌شناسی را به یاد می‌آورد و با آمیختن خاک رس قبل از پختن آن‌ها، سوژه‌های خود را می‌ساخت.
کار او نهایتاً به تئاترینی منجر می‌شود یعنی همان جعبه مانندهای کوچکی به دیوار آویزان می‌شوند و داخل آن‌ها آشکار است. فضایی تقسیم شده به سلول‌هایی که دیوارها و کف یک خانه بریده شده یا سن یک تئاتر را تجسم می‌کند. و از شخصیت‌های نیمه مفهومی یا فیگورهای هنری پر شده‌اند و گاهی از رنگ‌های خاکی جادویی رنگ‌آمیزی می‌شوند. در این آثار ریتم موسیقی شدیداً خودنمایی می‌کند و خودش در این‌باره گفته بود: «در این تئاترهای کوچک نمی‌توانم از این اندیشه که در موسیقی وجود دارد یعنی هنر ترکیب‌بندی موسیقی چشم‌پوشی کنم ولی در پی خلق چیزی هستم به مفهوم دقیق فیگوراتیو. تغییر وضعیت و جابه‌جایی در محیطی مفهومی و متافیزیکی همان آرزوی بازآمده همیشگی، پیوند مفهوم با فیگوراتیو که قطعاً جعبه‌های «ژوزف کورنل» هنرمند معاصر خودش یا نقاشی‌های قسمت قسمت «ماریو سیرونی» را به ذهن متبادر می‌کند. »
به سوی مفهوم ـ در سال‌های 60 همراه با کارهای تئاترینی او به کار ساخت تندیس‌های اسکچ گونه‌ای پرداخت‌که‌فوق‌العاده سبک، مجرد و لزان بودند. ساخته‌هایی از جنس ریسمان با روقه‌های مس مخلوط با روی، که با زبان جدید بصری سخن می‌گفتند، که در آن پروانه‌ها رنج می‌برند، گاوها هرهری‌اند و باد و باران سرد، شبیه گیسوان طلایی. آنجا که نردبان‌ها به سمت آسمان‌ها می‌روند مانند آن‌چه در اثر ژاکوب وجود دارد و بندهای بافته شده پنه‌لوپه در باد که همچون دستمال یک عروس در باد موج می‌زند. اسطوره به همراه حوادث طبیعی، همانند سفال‌های پشت‌بام روی هم قرار می‌گیرند برای احضار دنیایی اشاره‌آمیز، شاعرانه و سرشار از نعمت که از معجزه سرچشمه می‌گیرد. با این ساقه‌های فلزی خم شده و به هم جوش شده او در هوا، داربستی هوایی از خطوط طراحی می‌کند و به آن اشیایی چون زنگوله، پله، زنجیر کوچک، حلقه، چرخ، گوی، تور نازک، روبان، الیاف کتانی می‌آویزد که در تعادلی بازیچه‌گونه به سمت مفهومی غیرمادی و مجرد پیش می‌رود.
او در سال 1968 از دنیا رفت. یعنی شب قبل از مراسم افتتاح دوسالانه ونیز که قرار بود آن‌جا به او شیر طلایی را تقدیم کنند. اروپا بایستی این هنرمند موسیقیایی را هویدا کند و بشناساند و چنان‌که از گفته‌هایش تفسیر می‌شود «این یک بازی است که برنده آن به شعر تعلق دارد. »
پی‌نوشت
1ـ اعتقاد به اصالت عقل، برتری و تفوق عقل بر همه چیز
2ـ مبالغه در درستی واژه‌ها
منبع:
دو هفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس / شماره سی و سه / صص 10 تا 11


فراخوان جشنواره های داخلی
فراخوان جشنواره های خارجی
100 سال مجسمه سازی نوین جهان
جشنواره های بین المللی
مقالاتی پیرامون هنر و زیبایی شناسی
معرفی کتاب
مقاله شناسی
پایان نامه های مجسمه سازی

اخبار انگلیسی
مقالات انگلیسی


درباره ما
تماس با ما
info@iransculpture.ir
IranSculpture@yahoo.com