دیوید نش
دیوید نش و بیان ظرفیتهای پنهان ماده
عباس اکبری
یکی از ویژگیهایی که هنرمندان را از یکدیگر متمایز میکند داشتن زبان شخصی در کار است. به نظر میرسد در میان هنرها، مجسمهسازی بیشتر مبین قابلیتهای هنرمندان برای ارایه این ویژگی است؛چراکه کوچکترین تأثیرپذیری از مجسمهسازان دیگر به دلیل ویژگی ابعادی مجسمه، خود را به رخ میکشد. از میان عواملی که هنرمندان فعال این رشته را بیشتر در تأثیرپذیری از یکدیگر مؤثر مینماید بعضی تنها مختص این رشته است. برخوردهای همسان با ماده یکی از این عوامل مؤثر است. اما این برخوردهای همسان بیشتر زاییدهی جذابیتهای فرمالیستی و ظاهری بعضی از مواد است که موجب میشود بسیاری از مجسمهسازان به رغم ایدههای شخصی آثار مشابهی را به نمایش بگذارند. در این خصوص چوب به عنوان یکی از مواد طبیعی و سنتی نمونهی بارزی است. تنوع بافت و رنگ موجود در سطوح چوبهای مختلف اغلب باعث میشود تا بسیاری از مجسمهسازان درگیر نوعی نگاه فرمالیستی در کار با این مواد شوند و بدینترتیب ایدههای شخصی در زیر سایهی جذابیتهای صوری ماده کمرنگ میگردد. اما بخشی از این نتیجه، ریشه در عدم توجه مجسمهسازان به کیفیتهای بصری چوب در بستر طبیعی آن است. «دیوید نَش»1 مجسمهساز انگلیسی، هنرمندی است که به این مقوله پرداخته است. او متولد 1945 است و از 1970 تاکنون به خلق مجسمههایی میپردازد که به نوعی با طبیعت درگیرند. در حقیقت نَش یک هنرمند پیرو محیطزیست محسوب میشود. او برای ساخت بسیاری از آثارش از درختان خشک شده، بریده شده و افتاده استفاده میکند و بدینترتیب علاوه بر بهکارگیری قابلیتهایمتفاوت و غیرمرسوم و بیان ظرفیتهای پنهان تصویری چوب به نوعی به محیط زیست نیز توجه دارد. به طور کلی، وی تقریباً تمام قسمتهای درخت از جمله شاخههای کوچک را نیز مورد استفاده قرار میدهد. او حتی زغال طراحی خود را نیز با استفاده از قسمتهای کوچک خشک شده درختها میسازد. مطالعات دقیق او کیفیتهای بینظیری از امکان ساخت مجسمه با قسمتهای مختلف درخت را با تفسیری جدید در پی داشته است. نمونهای از این آثار، مجسمهای به شکل قاب ایستادهای است که در مینو سوتا2 نصب شده است.
|